۱۳۸۸ تیر ۳۰, سه‌شنبه

ناهماهنگ صداها(تنظیم برای کوارتت)

قضیه در مورد 4نفره که با بقیه فرق می کنن و بنا به هنجار های اجتماعی بیمار شناخته شده اند وتو این اوج جوونی نمی خوان با این قضیه کنار بیان.
وقتی هیجان زده می شه دست هاش عرق می کنه.
هر روز صبح که از خواب بلد می شه چند ساعت خیره تو آینه خودشو نگاه می کنه.
با سکوتشون وارد خانه ای می شوند نا معلوم که دیواراش همه موزاییک مارپیچه.
یک ماه.
یکی خیلی حساس هست و وقتی قیه خوش حال اند غمگین می شه و وقتی بقیه ناراحت اند پر انرژیه.
این بین سرنوشت این 4 نفر به ماور بی سر و صدایی گره می خوره که اهل قمار کردن زندگیشه و برای این پرستاری باید مثه اونا فکر کنه ،حرف بزنه،درد بکشه.چمدانش را زمین می گذارد.برای این که پایان کار خودش رو هیجان انگیز کنه تصمیم گرفته تجربه های جدیدی از وهم رو برای بشر بگشاید.
پسر خوشتیپ و دختر زیبا و تازه یتیمی که یک بار در یک نمایش با چشم تنها با حرکت چشم در برابر تعجب همگان توانستند حل یک معادله ی دیفرانسیل پارامتری را به دیگر بفهمانند.همه ناراضی اند.
همه ی اون ها کسانی هستند که پس از چند سال قرص و درمان پزشکی بی جواب مانده اند.
در حالی که همه ی اطرافیان-ساکنان خانه ،پیر و بچه، با لباس هایی یک شکل ،یک اندازه و به رنگ سیاه دیده می شوند،به زبان یونانی زوائری حرف می زنند،کار می کنند،شطرنج عجیبی بازی می کنند،غذا می دهند، و کتاب می خوانند.
بعد تمام سفرچشم هامو که باز کردم صدای کسی را شنیدم،بغلی گفت طوری حرف می زنه لا مصبه که می خوام به ارگاسم برسم.
کیتی بی درنگ حرف زد:با نگاهی که بهش داریم می اندازیم: مطمئنم ،مطمئنم گفت شما هم مثل ما یونانی زوائری یاد خواهید گرفت.





به تدریج همه یک کل واحد می شن.

اگه یه ذره کمتر فرس ماژور گذاشته بودی ...یه هفته دیگه...
نکنه منظورت اصلا نوازنده های دیگه نبودن؟؟

هیچ نظری موجود نیست: