۱۳۸۷ دی ۲۲, یکشنبه



کسی هر بار آن جا کتاب های مارکس را جاسازی می کند
پس سروش در زندان قرآن نخواند...

اخباری با هزار اسم و ناشناس در آن جا روسی آموخت...
به سلامتی چیز های خوب..
به سلامتی چرخه ی ایده ...
به سلامتی کرنش ،رهایی،پرش
جدا از ما ،جنبش یک دست سلول ها، ظلم تباهی با بی خبری از ثانیه ها ...
همیشه الگو ، پیرمرد درعرض سالن همیشه گذرا!دوان دوان
در گوش به یاد دیواری که از رویش می شد پرید می زنند:...
خیال لحظه به لحظه واضح می شود،

اصطکاک دست به پرچم،
نفًس،
پرچم به پل..
نفًس

پل به گرما...

در آرزو ی پرواز های خیابانی...خاطره های اولین ها ها کردن دسته جمعی ،دانشگاه- صحرا
در جستجوی غرش سقف آن پیرزن
روستایی دم سحر
مزه ی آن نان وشربت برای دخترش،
مزه ی آن لب بسته به هزار سودا
به امان خدا. احترام قراردادی خودمانی ما...
از او به امان خدا




۱ نظر:

arezoo hamed گفت...

پرچم و پل حرکت های پارکور اند