۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

و می مانم با هزار و یک جمله که باید گفته شود،گفتن هر یک هزار و یک گناه. من از پیش از گود بیرون می کشم
دیدن خشونت ها/اسکلت/سال های جنگ/غریبانه رفتن مهاجر/گل خشک نشده /فرار و حضور/ حداقل یک /ترس از دست رفتن/دوستی ها/در جستجو ،شناخت داشتن حق چیزی بیشتر/تقلای آرام چشم ها/اجباری برای ترسیم آینده/طفره...حقیقتش به عنوان هنر

صدا/
هم صدا/
یک مکالمه در سکوت /استکاتو/رزونانس...
انگیزه ها چاه ها/ فراتر از انگیزه ها/ جایی ...برای ماهی... پیدا شدن
/چیزی زیبایی پیدا می کند/معنا روزی بعد ها به وجود می آید....
یا فکر می کنم این یک مقطع از زمان است/شاید وجودش ساده یا با آلایش/مثل سایه ای برای به چشم آمدن دیگران شود
چه می کنم؟/چه می نویسم؟ آیا غیر از این است که صداقت از جایی غیر از سیاست بیرون می آید؟
دو مهندس /چند ساعت،/چند روز /دست روی دست / چیزی را نگاه می کردند...بچه ای می آید...
..
آن چه ماند را نمی نویسم..
این جا...
روی این کاغذی که قایم می شود...
سندی هست برای گفتگو با تو از جنسی غیر از این....

هیچ نظری موجود نیست: