۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه

مراسم تسلی خاطر مهمانان مجلس ترحیم همسایمون اینا

این که چه طور داداش همسایه بغلم اینا با اون کچلش برای احرازپست قرائت انتخاب شد نیازمند تامل من و همه ی زن های همسایه داره ...تا آنجا که می دانم ناشناس نا ملطفت شده یی که اون رو برای این کار انتخاب کرد اصلا خبر نداشت که شازده آقای ما حتی بی عسل هم واسمون عزیزه ..زود منطقی شد برامون که از رو بی شاعرانگی اون کس نیست. قربونش بریم طرفای بیست سالش بود و خدمت نیمه تمام بود .به نظرم سن و یونیفرم و آن هاله ی سبز و خادمانه ی سر بازی پیرامون ش شکی باقی نمی گذاشت-کله ی کچلش هم نور علی نور- که شایسته ی خوشامد گویی مهمانان مراسم ترحیم باشد...

هیچ نظری موجود نیست: