۱۳۸۷ آذر ۱۶, شنبه

MEDITATION JOKE

توجه... این نوشته سراپا گمراهی کذب ریا و جهل است ... اون جایی که داشتم تند می گفتم کسی نفهمید..شانس محض بود وگر نه به نگهبون باید می گفتند اجازه ی اومدنشو دیگه ندین...من از دنیای فرزانه طلب مغفرت می کنند .و... به عنوان خاطره ای از باد جوانی.. اینجا آوند خواهد ماند


اوریکا! اوریکا! ..امروز خوندم که یکی از نظریه هایی که در جواب موثر بودن شوک الکتریکی که (اوه گاد ..می دونم آیم توووو بورینگ)که در کلینیک به مغز وارد می کنن ..داده می شه...تسهیل کردن رگ های خونیه!...گمونم تمام چیزی که این مدت
درد اسمشو می ذاشتم همینه...
در این ناحیه ها رگ های خونیشان (ممکن است تدریجی ) مسدود میشود چون نیازمند جریان دفعی و سریع خون برای" فعالیت شدید"اند (نمود خارجیش مثل یک دفعه از کوره در رفتن است)

بخش هایی از مغز برای شخص به صورت دلایل" نا واضح"یا نوع دیدگاه "ناخواسته مهم" می شوند-که در هنگام شرایط سکوت اجباری زنده شده اند-[در جامعه می بینیم که این ناحیه ها در افرادی با تعصبات یا عادت های ذهنی مخفی شده معرفی می شوند](آدم هایی که پتانسیل عصبانیت های وحشتناک دارند هم از همین دسته اند)

گرفته شدن رگ های خونی به شدت به اخلاقیات یک نفر ازاولویت دسته بندی تا خود خاطرات با اهمیت وابسته است.
تاثیرات خوبی هم دارد... زیرا باعث پایبندی و وفاداری یا وابستگی(چرا نگم ایمان خیلی خیلی قوی) فرد در ناحیه های مربوط به آن خاطرات می شوند.[زندانیان سیاسی مثلا]

کار شک اینه که باعث تسهیل یه دفعه یی این رگ های خونی می شه که فرد به طور قطع بخش هایی از حافظه اش را از دست بدهد
و تا چند مها نتواند چیز زیادی به حافظه اش اضافه کند و باید راه خودش را دوباره بیابد.
آدم هایی که درد می کشن .. به این دلیل است که .رگ های خونی اطراف ناحیه ی هایی که بخش هایی از حافظشون ذخیره می شه مسدود شده یا به دلیلی خون حاوی مواد لازم عبور نمی کند . در مرحله ی بینا بینی دو حالت وجود دارد..که در حالت دوم فرد خلاق برای" استفاده کردن از این نواحی حافظه " اجازه ی فشار بالاتر خون در مغزی را می دهد و استادانه برای پیشرفت اصولی را می آفریند اصولی که اجازه ی کردن و نکردن و چگونه کردن می دهد...و برای خود اخلاقی می سازد.مثلا می گوید: چنین گفت زردشت.

نیچه گریه کرد چون دید کسانی هستند که با هر بار زنده شدن ناحیه هایی که زمانی برای خودش و هم چنین برای بعضی ها با درد مویرگ ها تنگ ترشده بود تبدیل به نقطه هایی خالی ازفعالیت حافظه نمی شوند ...لیک ناحیه هایی ممنوع اند.

در ضمن رو یه تیکه کاغذ خوندم مدیتیشن خنده هم وجود داره.
بنابراین یک خنده ی واقعی ...یک طنز واقعی که از دل ذهن به وجود می آت باعث میشه رگ های خونی که قبلا گرفته تر شدن تسهیل بشن ( جاهای که فرد تغییر دادن حافظه اش را فراموش کرده بود..یا منصرف شده بود )...( و در همان حال برای در خاطر ماندن نکته ی طنز برایش روشن می شود به همراه آن ناحیه ی دوباره احیا شده )در خنده های تکراری در فرد تنها همان بخش های قدیمی.. نواحی حافظه ها قدیمی فعال می شوند و حتی اهمیت خود را از دست می دهند.
این وسط فقط برای نظرم نتونستم این گپ رو توجیح کنم که چرا" خنده "تسهیل می کنه..به طور کل منظورم مدیتیشن بود..که باز در مورد اونم چیزی نمی دونم ... حوصله ی تحقیق در موردشون رو هم ندارم... چون شرایطش نیست.
می دونم برای من بازی ادامه دارد ... بازی مویرگ ها ادامه دارد...زندگی همین است..
راستی ...توصیه می کنم همه ی چیزی که خوندی رو بریزی دور... همش زاده ی ذهن یه پسر بچه برقی بود که دو چیز فقط براش مهم شد ...یکی شکی که براش معرفی کردن ...دیگری خنده ی از ته دل .

هیچ نظری موجود نیست: