۱۳۸۷ آذر ۷, پنجشنبه

تکه هایی ازدر آمدی بر نقد کتاب موفق چهل سالگی و بعد از آن

به یه مطلب جالب تو بخش مربوط به کولی های عهد عتیق تا قرون وسطی برخورد کردم.. اول گفته کولی هایی که زمین رو می گشتن تو قصه هاشون سه چیز رو ارزش می دونستن...یکی ایجاد سیر و حرکت در فضای مفاهیم آشنای ذهن شنونده توسط قصه.که تنها نیازمند دانش و تجربه است مثل تشکیل تصویری از ارزش های ذهنی... یکی تغییرغافل گیرانه ی نقشه ی ذهن و ارزش های شنونده ...و سومی که از همه خالص تر بوده مربوط به تولید شبه پارادوکسی در ذهن شنونده و حیرت یا وحشت اون می شد..اعتقاد داشتند ذهن آدم ها بعضی وقایع را "غیر ممکن" پردازش می کند ( باید گفت غیر قابل اندیشیدنی.)مثل نشان دادن آهنربا.. قطب نما.. یا یخ به ساکنان کنار رود ها برای اولین بار.
بنابر این طلسم یک داستان سه پایه داشت..با این حال کولی ها می دانستند جاودانگی در"ارزش" است..هیچ کس تا کنون نمی داند و نمی تواند بداند ارزش چند معنی می دهد ارزش جاودانه خیلی سخت شناخته و خیلی سخت تراز اون به تصویر کشیده می شوند.ولی یک شنونده ی صرف بایدهمه چیز برایش دقیق دقیق فرموله شود.
فرهنگ های مختلف کولی ها قائدتا ارزش های مختلفی داشتند . هنگامی که دو دسته تصادفا به هم برخورد می کردندجوان ترها حکایت و ضرب.. آواز و افسانه توسط مسن ترها برای نسل بعد زاده می شد چون ضربه ی ناشی از تغییر نقشه ی ذهن (فرهنگ نا شناس)پالس تحیری ایجاد می کرد که در داستان طولانی نبود..کولی را کولی نگه می داشت.
قصه به تعریف رمان نیست بلکه ارزشهاست.و چون ارزشها بسیار متفاوتند و ریشه ی تمام حرف و حدیث ها بر سر قصه درباره ی ارزش است که با هر مقابله غنی می شد و این تنها بر سر اعمال" انسان" است نه آن ها که تنها ارزش ها را اجرا می کنند.با این حال حتی اگر ارزش های زندگی را در ذهن تعریف و برنامه ریزی کنیم هم چنان بر سراینکه مجریان این ارزش هامی توانند قصه های ماندگار بسازند بحث و جدل هست.این را همه ی پیرتر هاهم در خاطر داشتند.
به همین خاطر کولی هایی که اعتقاد به دوباره احیا شدن ارزش ها را فراموش کردند به عبارتی پیران آن قبیله فرهنگ خود راکامل می دانستند قصه هایشان رنگ زمان خورد در پس سالیان پراکنده شدند و به مرور به جامعه ی مردم روستایی راه یافتند.
چون شنوندگان صرف.. آنان که در پس و دنبال رویا ها نیستند می توانند به ایده های تازه برسند و به بقیه کمک کنند که چنین راهی را بروند. هنوز بحث باز هست.
واین طوری تموم می کنه که در هر حال شکست یا پیروزی آن ها دست خوش تقدیر اندیشه ی اولین راویان قصه در کنار آتش ها بود..

هیچ نظری موجود نیست: