۱۳۸۸ فروردین ۷, جمعه

فنل فتالئین

حرکت های بدنی...کسایی هستن که از بدن به عنوان وسیله یی برای جابه جایی مغزشون استفاده می کنن ،دو تاشون که همو می بینن ملاقات دو تا مغز نامیده می شه.ولی می خوام بگم کسایی هستن که "می رقصند "که فکر کنند.کسایی که خیلیاشون از مدرسه اخراج می شوند.چون اگه یه جایی ثابت بایستند نمی توانند فکر کنند.می رقصند تا استدلال ها را ببینند.حرکت های بدنی که در تفکر اطلاق می شوند گاهی برای خود ایجاد می شوند. مجسمه ی سیالی می شوند.عاملی برای به خاطر آوردن اجزای آشنای فکر کردن می شوند .
ولی حرکتِ حرکت ها، پا به پا شرطی می شود گاهی با اضطراب ،گاهی غرور ،گاهی جلب توجه...بسیاری از همان اول باطل و حرام شدند.چون در چشم دیگران زدند .همیشه باید جایی پیداشان کرد و سالم بیرونشان آورد.
اصرارهای احمق کننده ی عشق به خود ،عشق به دسته ی جنس مخالف، عشق به عقیده ، کاریزما که با تصمیمی ظاهر می شوند...همین پوزیسیون ها هستند.مجسمه هایی پرتلالو می شوند که شخص فکر کند.تا در قماش آدم های ناخواسته جذاب رقم خورند.
سکون ها،حرکت ها و نگهداشتن هایی هستند تا بدون این که ذهنت را در گیر کنی تصوری از جلوی نظرت نرود . قدمیست که به کار خیال تو می آید،یا زاده شدنی همان موقع ناخواسته آمدن. برای تو نه دیگران ،برای قالبی از تو که به تو بیم دهد.حتی روی لبه ای ایستادنی ...فقط برای خود تو.برای بسته ای که به تو بشارت بدهد.

نمی تونی سر جات وایسی.این یکتاست. پس برای همین احساس ها مثل فکرهات حرکتش را بیاب !بکش جایی واسه عوض کردن. بکش جایی واسه نقد کردن.
همیشه ظهور خارجی ندارد.
نه تو این قدر پیر نیستی..
***
...

هیچ نظری موجود نیست: