۱۳۸۷ اسفند ۲۹, پنجشنبه

خداااااااای وکیلی!!!...

خدااااااا شااااااهده ه ه...خودمونیما،تویی که اینها رو می خونی...نفست از جای گرم بلند می شه...من دیدم از یه جایی زمانی یاد گرفتم که به این که چند تا دوست داشته باشم افتخار کنم...پیش خودم تکرار کنم که مثلا فروغ دوست منه..ولی از اون موقع،حتی قبل تر،لذت بردنی هم در کار نیست.پخ پخ .الآن تو اونجا پشت میز نشستی و خیالت تخت از همه چی راحته...و ...من خودم رو انگل می کنم و حالم بده.می گی بی خیال؟خری خو.اصن تو مگه این نیست که منو اسکورت روحیم کنی؟ گل صنم این مسئولیت پذیری نیهس که تو داری ی ی...دلت خوشه که اینجا رو حلوات پودر مزین نارگیل می ریزم.8 ماه کم نیست ها!!به قول اینا هشت ماه یه بچه یی به دنیا می آت!در تواناییم الآن نیست که این مسایل رو به شکل با مزه یی بگم.

هیچ نظری موجود نیست: